۰۵ دی ۱۳۸۶

بم

بم ، چهار سال بعد:

*بم، چهارسال پس از زلزله:به درد دل ما برسيد (دنياي اقتصاد)
*تلاش های بین المللی برای بازسازی ارگ بم (BBC)
*مديركل بهزيستي استان كرمان :هيچ معلول متقاضي كار و بيكار در بم وجود ندارد.(ايسنا)
*نماينده بم با اشاره به مشكلات شهر بم گفت: چهره‌ شهر بم به گونه‌اي است كه آثار ويراني بيش از آباداني در آن ديده مي‌شود.(فارس)
*نمایش مستند «آوای بم» در کانون فیلم «سینماحقیقت» (حيات)
*استاد شجريان 80 تابلوي نفيس را براي كمك به بم مي‌فروشد.(+)و (همشهري)
*در میان استقبال پرشور ؛ خاتمی وارد کرمان شد(نوانديش)
*اینجا بم است ساعت 5:28 دقیقه ! (نگاه نو)
*فيلمهاي مستنددرچهارمين سالگردزلزله بم براي نخستين باربه نمايش درمي آيد(ايرنا)
*عكسهاي فارس

۰۲ دی ۱۳۸۶

شادی ملت




هزار راه برای شاد کردن مردم وجود داره. اگر هر روز چند تا شماره صف، از بانک بگیری و نری،همه آدمهای پشت سرت خوشحال میشن. خوشحال کردن مردم ساده است.

۱۷ آذر ۱۳۸۶

افشین قطبی:مرد بزرگ فوتبال ایران

بازی دیروز پرسپولیس –صبا باتری تنها یک برنده داشت :افشین قطبی
در بازی دیروز، هرکه، آنچه در توان داشت برای آزار آقای قطبی بکاربرده بود ، ازبازی مغرورانه بازیکنانش بعد از گلهای پیروزی بخش ، جنگ روانی حقیرمردان ِ صبا باتری، هیجان زدگی بیش از حد داور و حتی رحمت بی حد خداوند .
مصاحبه تلویزیونی بعد از بازی (که اگر صبا مساوی نکرده بود ، ضیایی هم در آن شرکت نمی کرد) نشان داد که مهم تر از بار فنی ، ظرفیت اخلاقی مردان حرفه ای فوتبال است که با آرامشی ستودنی ، از نتیجه بازی یاد می کنند.
آنها که با شنیدن خبر ورود قطبی به فوتبال ایران ، بارها و بارها پرونده زندگی خصوصی وی را برای شروع بازیهای کوته بینانه جلو کشیدند و به یقین با پشتیبانی قدرتمندانه حبیب کاشانی ره به جایی نبردند ، اکنون باید به دنبال رمز پیروزی این بزرگ مرد فوتبال ایران باشند، رمزی که نه از جنس " یا ابوالفضل" و " یا حسین" است و نه از جنس "سلطان" و ژنرال" بازی هواداران.
به این که صداقت آقای قطبی ذاتی است یا نمایشی از حرفه ای بودن اوست ، کاری ندارم ، همین که شاهد رفتاری مناسب با شان یک مربی بزرگ به دور از لمپن بازی ، هیاهو و جنجال از وی هستیم ، امیدوارمان می کند که کم کم باید به فکر حضور پررنگتر بزرگان دیگری چون آقای جلالی ، ذوالفقارنسب و حاج رضایی نیز در این عرصه باشیم . بزرگانی که شاید بتوانند اندک تغییری در ادبیات فوتبال ایران بوجود آورند.
پ.ن : از فیروز کریمی در جشنواره طنز گل آقا، تقدیر شد.

۰۸ آذر ۱۳۸۶

فقط محض ارادت است و بس

برادر سروش صحت : چند روزی است که برای تداوم ارادت سابقه دارم ، به شما، دیدن ِ مجموعه "چارخونه" را بر خود حرام کرده ، افسوس روا می دارم.
بنده به عنوان یکی از ارادتمندان قدیم شما و برای حفظ حرمت ، ترجیح دادم از ادامه دیدن ِ این ، نه چندان مجموعه، صرفنظر نمایم تا شاید خاطرات خوب باقیمانده از شما ، " کل یوم " حذف نشوند و این دقیقاً همان کاریست که با سریال " حلقه سبز" برادر حاتمی کیا کردم تا ارادت خالصانه ام نیز به ایشان ، دستخوش الفاظ ضد ارزشی نشوند.
بنده به عنوان یکی از چیپ بین ترین های مجموعه های تلویزیونی که سابقه دیدن مجموعه های فخیم و وزینی چون " گل بارون زده " را در کارنامه ام دارم ، هیچوقت دوست نداشتم ، دیدن کارهای شما از سرناچاری باشد . کار به اصطلاح 90 شبی شما ، در همان نیم مجموعه اول باید ختم بخیر میشد تا شاید روزی دلمان برای شنبه و چهار شنبه تان تنگ میشد و نه الان که آرزوی تمام شدن ِ هرچه زودترش را برای کمتر خجالت کشیدن خودمان و باقی آبروی شما داریم. برادر ، ما همان روزهایی هم ، که اسم شما به عنوان ِ نویسنده مجموعه های موفق برادران مدیری یا عطاران ، در لابلای تیتراژ به چشم میخورد ، ارادتمند بودیم و نیازی به نود شبی ساختن نبود .
در پایان هم خواهشی از مسوولان دلسوخته صدا وسیمای برادر ضرغامی دارم که قبل از ساخت و تولید مجموعه های نود شبی و خصوصاً طنز ، لیستی از موضوعات مطرح شده در محتوای این مجموعه ها را از نویسندگان و کارگردانان آنها درخواست نمایند تا شاهد تکرر موضوعاتی چون اعتیاد ، سوء تفاهم ، زن دوم ، پرونده های متعدد عروسی و ازدواج ، پولدار شدن ، بی پولی،فلش بکهای مکرر و در نهایت ، درگیریهای فیزیکی بد آموز ، نو آموز و آموزنده نباشیم .
ومن الله توفیق اجباری

۰۸ مرداد ۱۳۸۶

خدايا توبه




هم الان برنامه جام چهاردهم با حضور قلعه نوعي و امير حاج رضايي و ذوالفقارنسب در حال پخش است.
فقط بايد به ادب عادل و حاج رضايي و ذوالفقارنسب در برابر مرد كوته بين و بي تربيتي چون امير قلعه نويي آفرين گفت . مرد كم حافظه اي كه تمام حرفهاي قبلي خودش را تكذيب ميكند و جرات و شهامت ذره اي اقرار و اعتراف ندارد. عصاره تمام هجوگوييهاي وي همين است : "من به عنوان سرمربي حق چنين كاري را دارم ". نه كوچولوي من ، تو به عنوان كسي كه افسار احساسات ملتي به گردنت آويخته شده ، نبايد نتايج ِ خردِ جمعي ِ جمعي ، چون خودت را اين چنين ابلهانه به خورد مردمي بدهي كه مي فهمند . فوتبال ، اثبات فرضيه نسبيت و حل معادلات ماتريسي نيست ، هر كسي بسته به ظرف خود ، قابليت تحليل واقع بينانه اي خواهد داشت كه چون تويي نتواند با پررويي تمام از بهترين بازيهاي تيم ملي ايران در اين دوره ياد كند و با وقاحت تمام از نيمه مربيها سخن براند.كوچولوي من ، همان پدرخواندگي ِعنايتي ترا بس كه براي بزرگ شدن راه بسياري بايد پيمود .

۰۲ تیر ۱۳۸۶

خداداد - بيادي -مديري

ورزش
- خب ديگه بايد براي فصل جديد فوتبال ، دنبال تيمهاي جديد باشيم. بارسا رو فعلا بخاطر اينكه هنوز رونالدينيهو و پويول رو داره ، از دست نميدم ، گرچه قهرماني هم حقشون بود. اصولا كاپلو آدم خوش شانسيه و احتمالا هم به يوونتوس برمي‌گرده. همونطور كه اكبر آقاي ضد فوتبال به ليگ برتر برگشت.
- ديشب در برنامه ورزش از شبكه دو ، بيادي و خداداد عزيزي دعوت داشتن . چهره بيادي ، بيشتر شبيه كساني بود كه چيزي رو باباشون از دست يكي ديگه به زور گرفته به اينا داده و خيلي هم خوشحالن . اخيرا همين بيادي و رفيق فابريكش حبيب با كيومرث جلسه گذاشتن و 3 نفري ، 3 تا راي محكم به حبيب دادن . دوستي اين دو تا هم در حدي قويه كه بيادي به مديرعامل جديد ميگه : يا حبيبي!
خانم همسر ميگه تفاوت اينكه توي اين برنامه ، آدمهاي خاصي قبول دعوت مي كنند به محافظه كاري و ملايمت باباي باران كوثري برميگرده ، چون عادل محاله از روي موضوعي سرسري رد شه و حافظه خوبي هم براي يادآوري موضوعات فراموش شده و قولهاي داده شده و عمل نشده داره.

تلويزيون

شب گذشته كانال جام جم صدا وسيما در برنامه چشم انداز از مهران مديري براي گفتگو دعوت كرده بود و عجبا كه در اين گفتگو اميراحمدي مجري طنزي مي‌ريخت كه مپرس و بدتر از اون مديري جدي كه توي مصاحبه‌هاي شبكه هاي داخلي ضرغامي به زور تكوني به لب و دهنش ميداد ، اينجا براي فرنگ نشينان ، طنازي مي‌كرد . آقاي مديري ما هم از اولش اينجوري نبوديم ، امان از رفيق ناباب. تحويل بگير!

۱۳ خرداد ۱۳۸۶

تيمهاي ما

كلاً سال فوتبالي خوبي را نداشتيم. هرچه تيم محبوب و معقول و مهجور دوست داشتيم ، باختند ، حذف شدند ، اول نشدند، تحقير شدند.
پرسپوليس ، آرسنال ، بارسلونا، ليورپول ، تيم ملي ...
نانو اميدي هم كه به بارسلونا مي‌رود ، همان البرز به كلند برگرفتن است و بس.
اما هيچ باختي به لذت باخت امروز صبح تيم ملي نبود تا ژنرال مغرور و پرمدعاي تيم ملي ، براي ادامه راهش تجديد نظري كند ." شما تفاوت اين بازي را با بازي تيم ملي در جام جهاني ببينيد " و ما تفاوتش را ديديم ! همان بهتر كه تصاوير بازي از آن راه دور به خود زحمت ندادند و ملت خوابزده ما را بيشتر از اين سوگوار نكردند.
سايپا ، دايي؟!!

۰۳ خرداد ۱۳۸۶

متفرقه

- اين دو مطلب حاجي خواندني هستند(1 و 2)
- گاراژي كه بيل هيولت و ديوپاكارد براي اولين بار تحت عنوان شركت HP راه‌اندازي كردند به فهرست بناهاي تاريخي آمريكا افزوده شد. (منبع : فناوران اطلاعات)
- ميلان هم كه به سلامتي وخوش شانسي بازيكن بحريني خود (اينزاكي) جام را برد ، اما برلوسكوني هنوز اعتقاد دارد كه فينال 2005 جذابتر بود و اين فينال بيشتر يك بازي احساسي بود.
طفلكي خياباني كه اسمش بد در رفت و مزدك خان مهلت گزارش كردن به كسي را نداد.

۰۲ خرداد ۱۳۸۶

كدهاي كانالهاي سوئيس SRG

اينم براي اينكه اگر نخواستين گزارش بازي ديدني ميلان و ليورپول رو با صداي خياباني گوش كنيد و كانالهاي سوئيس ماهواره تون هم از صبح امروز قطع شده .
SRG KEY 009400 0E : 00 84 5B 90 DB B3 1D BE

10 سال بعد از اصلاحات


دوم خرداد






سه
شنبه 1 خرداد سالن سينماي مجتمع اريكه ايرانيان
تجديد خاطره ، بي شور و بي هيجان (البته بقول آقاي ابطحي كه شايد منظورشان از هيجان ، درگيريهاي فيزيكي هميشه همراه با اينگونه جلسات بوده است!) با همان سخنرانيهاي هميشگي آقاي خاتمي كه فقط بوي آرامش و اطمينان قلب ميداد كه آنهم فقط از يك جمله‌اي كه به زحمت و كنسرو شده ، استنباط شد.
براي ما كه به قول خانم همسر ، غير از دوست خوبمان خانم دكتر ن. ك آدم مهم ديگري ندبده بوديم ، ديدن آنهمه چهره هاي مهم سياسي و غيرسياسي كه الان واقعا ديدن و بودنشان آرزوست ، خيلي جالب بود.
- آقاي ايرج معمار با آن تابلوي اصلاحاتش همه را دعوت به ارتباط تلفني مي‌كرد ، آنهم از 10 شب به بعد. "در مورد اصلاحات حرف دارم."
- تكيه كلام خانم دكتر آغاجري : اين نيز بگذرد.
- و در آخر هم داستان تكراري سرود ياردبستاني من و ...
پ.ن : متن كامل سخنراني آقاي خاتمي در اينجا و عكسهاي مراسم

۰۱ خرداد ۱۳۸۶

خنده كو؟


اينروزها خنديدن خيلي سخت شده است . تبسم و لبخند با پوزخند و تلخ خند همخانواده شده‌اند . قهقهه نام هرزگي گرفته است.
چشم فقط به اشك ماتم ، بي منت ، راه مي دهد . اشك ِ شوق ، عوارض مي‌دهد. اشك شوق شايد كه اصلا مال كتابها بوده ، مال فيلمهاي مخملباف .
عمق خنده‌ها كم شده است اينروزها. اينچ ِ بالا پيدا نمي‌شود . بايد، غلتك شهرداري از روي كسي رد شود ، تا بتوان ، بي قيد، خنديد.
غم ِ‌نان ، غم ِ‌ روزمرّگي ها ، خنده برده ست از لبها . خنده ناب ، تبسم بيغش ، كيمياست ، تا بداني نه از سر ريا و نه از احتياج ، خنده خرجي، كرده‌اند به رويت.
خسته‌اند آدمها . كودكان دوگانه سوز ، پدربزرگها و مادربزرگهايي با برچسب پدر مادر. روهايي دورو براي تكه ناني كه به غفلت مي‌خوري . كارمند ِ منتظر ، چشم براه نه به پيشرفت و صعود كه به سكون ، به بن ، به شارژ كارتهاي رنگارنگ .
حالت ِ تحمّل بعد از يك تبسم ِحلال از صورتكهاي ظاهرالصلاح به همان اندازه نوازش دهنده روح شده كه گوش كردن گزارش فوتبال عليفر و خياباني در يك روز و شايد هم با كمي آسانگيري ، محسن نامجو.
اگر ديديد كسي با شما و براي شما ، بي نگاه طمع خنديد ، همانجا غل و زنجيرش كنيد ، ديگر پيدايش نخواهيد كرد .
نه اشتباه نكنيد ، شما به يك گوش خالص براي شنيده شدن ، نياز نداريد ، به يك دل سالم براي پاك انديشيدن ، براي مرامگونه همراه شدن ، نيازمنديد .
يك نخود شادي‌ام آرزوست.

۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۶

بهرام رادان - رضا رشيد پور - شب شيشه‌اي

به نظر مي رسد آقاي رشيدپور دين خود را ادا كرد و با آقاي سوپر استار مصاحبه كرد. به نظر من اين مصاحبه ، فقط رهايي وسبك شدن مسووليت آقاي رشيدپور در قبال درخواستهاي متعدد بينندگان براي دعوت از سوپراستارها و شايد هم بالابردن كانتر برنامه بود و شايد خودش هم راضي به حضور چنين شخصي و با اين سطح نبود.
شب گذشته ، بيشتر سوالات آقاي رشيدپور شبيه يك رفع تكليف بود تا يك گفتگوي معنادار.
و اما از بهرام رادان :هيچ نكته قابل تاملي در سخنان اين بشر غير از علاقه وافرش به پول نبود.
ترا بخدا ديگر اين اشكهاي تصنعي هنرمندان ، را كلوزآپ نكنيد ، قلب ما ياراي تحمل اين صحنه‌هاي عاطفي را ندارد.
پ.ن : وب سايت بهرام رادان (www.bahramradan.com يك سايت فلش فوق العاده)

شطحيات

* براي ديدن سايز بزرگ عكس ، روي آن كليك كنيد.

۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۶

رضا كيانيان- رضا رشيد پور- شب شيشه‌اي

آنچه كه در شب شيشه‌اي روز پنج شنبه اتفاق افتاد ، نشان داد كه حضور يك شخصيت توانا و مقتدر چقدرمي تواند برغناي محتواي برنامه بيافزايد و جلوي زردي بسياري از سوالاتي را كه آقاي رشيدپور به آن علاقمند است، بگيرد.

رضا كيانيان عزيز توانست نشان دهد كه دوري از حاشيه و فاصله گرفتن از درگوشيها ، به سادگي ِ يك فضولي نكردن در حريم خصوصي افراديست كه آقاي رشيدپور اصرار به وارد شدن در آنها (شايد هم براي جذاب تر كردن برنامه ) دارد.
آقاي رشيد پور نشان داد كه ضعيف كُش ِ قوي است و در برابر ِ بزرگان ، بسيار محتاط . آقاي رشيدپور بايد بجاي خواندن مصاحبه‌هاي بازيگران و بيرون كشيدن نكات جنجال برانگيز (از ديد خودشان) ، قدري بيشتر بر قدرت تحليل ِ تكنيك و تواناييهاي افراد مدعو ، وقت بگذارد.
به نظر من تا حدودي ردپاي برنامه 90 را در ساختار اين برنامه ، درطبقه بندي هنرمندان ، مي‌توان يافت.
آقاي رشيدپور ، شما براي زدودن آثار برنامه صبح بخير ايران ، از افكار بينندگان ، زحمت زيادي (به قيمت ِ غيبت طولاني مدت خود) كشيديد واكنون نيز راهتان ، ستودني است . قدري پخته‌تر عمل كنيد.

۰۱ اردیبهشت ۱۳۸۶

آلبالو


واما حكايت آلبالو
م .ح موسس شركت آلبالو كامپيوتر (نمايندگي پردازنده‌هاي AMD) ، كاربرد كلمه آلبالو را در فرهنگستان خوابگاه جاري كرد و استفاده از آن را براي مواقعي برشمرد كه شخص ، بطور رسمي ، دوستي و همراهي با بيگانه‌اي (!) را تاييد نكرده ، در عين حالي كه همگان از آن باخبرند و ضمن اينكه از دانستن يواشكي توسط ديگران ، نيز بدش نمي آيد.
لوگوي زيباي شركت پيشروي آلبالو كامپيوتر نيز كه بيربط به اين داستان نيست ، توسط سينا.د انجام شد كه هم اكنون از مديران موفق شركت گلدن سيستمز امارات مي‌باشد.
خيلي دوست داشتم هر دويشان را مي ديدم و سينا مثل هميشه اول مي پرسيد :" تو هنوز بابا نشدي؟!!"

۲۷ فروردین ۱۳۸۶

سالگردي ديگر

بسم الله

شايد بهترين انگيزه براي دوباره نوشتن بعد از اين سه ماه و اندي ، بازنويسي ِ نقطه شروع ِ مهمترين بخش زندگي باشد ، آنهم با يادآوري دلنشين صبحگاهي يك دوست.
9 سال پيش در 9 فروردين 77 ، با همراهي دلهاي از هميشه نگران تر ِ پدرومادر ِ هميشه نگران ، راهي بهشت مازندران شدم تا واقعيت مجازي ِ " آلبالو" * را به وافعيت عيني " بانوي اول" ، تحقق بخشم.
از قضا ، روزگار به خواست او، به كام ما بود . به طرفة العيني ، 16 روز بعد ، اينبار به همراهي ِ دل محكمي كه خود ، ستون ِ اين بنا بود ، دوتايي باز به بهشت مازندران قدم نهاديم ، اينبار نه با بيم و ترديد و اما و اگر ، كه با يقين و از دو روز بعد در كنار آن سفره آسماني و بي ‌پيرايه ، گذران زندگي مشترك را شمارش كرديم وتجربه .9 عدد كوچكي نيست براي روزي كه كوچك بوديم و شروع كرديم. خام و بي تجربه ، مست و مسرور.
شكيبايي و كمال ِ زودرس بانوي اول ، كيمياگر ِ كاستيهايي شد كه به لطف ِحماقت ِ ديررس وخامي من ، روز به روز افزونتر ميشد واين كيميا رنگ تجربه بدان مي‌داد و د ِيني به دوش من نهاد تا پايان عمر، غير قابل جبران. خدايش نگاه بدارد و نظر.

* حكايت ِ آلبالو ، در فصل بعد...