اين دو روزخيلي كوتاه و مختصر فقط شنيدم ياحقي و تجويدي فوت كردن.
خبر فوت ياحقي رو بدون هيچ منبع ومرجعي در وبلاگ يك پزشك خوندم و خبرگزاري مهرهم خبر از درگذشت استاد ياحقي در منزلش داد. متاثر شدم كه چرا اينقدر بي سروصدا ، چرا اينقدر همه ساكتن . بدون ذرهاي احساس. بالاخره اينا حق بزرگي به گردن موسيقي سنتي ايران داشتن. خيلي مهجور موندن .البته توي اين فضا ، شايد انتظار بيهودهاي باشه توقع قدرداني و انتظار حفظ حرمت پيشكسوتان.
ياد جشنواره موسيقي فجر سال 77 افتادم كه به ذوق شنيدن تار فرهنگ شريف به تالار فردوسي دانشگاه تهران رفتيم و شنيديم كه استاد تجويدي هم اومده. 7-8 نفر دورش حلقه زديم و به زور ميخواستيم عكس بگيريم. هرچي ميگفت من استاد نيستم ، به پاي فروتنياش ميذاشتيم . يكسال بعد فهميدم كه اون برادر استاد تجويدي بوده و البته دستي هم در موسيقي داشته ولي راست ميگفت كه استاد نيستم. يادم بمونه اون عكسها رو ميزارم اينجا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر