۱۹ شهریور ۱۳۸۷

وبلاگي با قدمت 9 ماه و 55 روز

2 سال پيش در همين حوالي (از لحاظ زماني نه مكاني )وقتي كه داشتم براي كاري كه بخاطر نه نگفتن آن به شركت يكي از دوستان در حوالي ميدان وحدت اسلامي مي ‌رفتم و شرايط روزگار هم كاملاً‌بر وفق مراد بود (آدرسي كه داشتم در حد ِ تهران ،پلاك 1 بود شارژ موبايل تمام شده بود و مهمتر از همه منتظر خبري از رزي براي اطمينان از سلامت معاينه بچه در ماه پنجم بودم )بعد از يك ساعت گشتن و بازديد همه ميراث فرهنگي منطقه و پيدا نكردن شركت لعنتي،به سرعت و ناسزاگويان ، راهي خانه شدم و وقتي خانه را خالي ديدم ، حس خوبي نداشتم . با تلفن رزي و لحن صدايش معني شوكه شدن را كاملاً درك كردم و اين بعد از خبر زلزله بم ، دوّمين شوكي بود كه وارد شد و خيالم را از اينكه هنوز شوك پذير هستم يا نه، راحت كرد.
اما موضوع مهمتر از اين اتفاق ، شيوه برخورد ما با اين بحران بود. اصل اول ِ ايزوچندهزار ِ بحران درخانه ي ما ، تاكيد بر دوري گزيني از كليه نزديكان و دوستان و ايجاد حلقه همفكري و همدردي داخلي است. يعني بر خلاف برخي كه در مواقع بروز اتفاقات ، سعي در جمع كردن و خبررساني همگان و جلب همدردي و هم سوگي دارند، ما شيوه عكس آن را پياده مي‌كنيم ودر چند مرحله سعي مي كنيم با آن برخورد كنيم
مرحله اول : خاموش كردن موبايلها و گذاشتن تلفن روي پيغام گير(حداكثر3 روز)
مرحله دوم : ساعتها گريه و زاري داخلي (چند ساعت اول مداوم + مقاطع كوتاه مدت تر در روزهاي آتي)
مرحله سوم : شروع سوالات فلسفي از پروردگار و نتيجه دلخواه نگرفتن (چند روز)
مرحله چهارم : توجيه تمام علل معنوي و ماورايي با خرده هايي از شك و ترديد (هفته اول)
مرحله پنجم : بازسازي روحي و معنوي خودمان با تمام قوا (حدود يك ماه تا يكسال)
مرحله ششم : خبررساني و اعلام عمومي و گاهي همدردي جمعي(حدود 15 روز تا يكماه بعد)
مرحله هفتم : دلداري و قوت قلب و بازسازي روحي گيرندگان خبر
تا اينجا يعني كه در چنين مواردي براي ما آرامش، فقط در دور بودن به مدت طولانيست و گذر زمان بهترين درمان .انسان در چنين شرايطي، ذره اي تحمل ِ پرسش وپاسخهاي مشفقين و پند و اندرز اطرافيان را ندارد سعي مي‌كند بيشترين زمان خود را براي كنار آمدن با شرايط پيش آمده ، در چارچوب تنهايي خود، سپري نمايد و از فحشهايي چون " قسمت بوده"، "سعي كن بهش فكر نكني" ، " براي خودش هم بهتر شد"، " دنيا اينه ديگه" و ... به دور باشد. در چنين شرايطي ، اطرافيان بايد درك كاملي از يك حريم ِ كاملاً خصوصي وشخصي را داشته باشند. ديواري كه به دور آدم كشيده شده خيلي قطور و غيرقابل نفوذ نيست ولي حفظ حريم آن واجب است . مدتي Invisible هستيم و دوباره آنلاين مي‌شويم.
اما ربط اين همه فلسفه بافي چيست ؟ غرض روشن شدن اذهاني بود كه به يكباره در برابر اعلام حضور پسر كوچك ما مواضع غريبي اتخاذ كردند كه ما 55 روز هست كه متعجبيم. كنار گذاشتن قسمتي از زندگي خصوصي هر خانواده به عنوان يك پكيج كاملاً شخصي ، حق هر خانواده ايست (از نوع مسلّم) و نبايد انتظارها حتي از طرف نزديكترين درجه داران ، مثل پدر و مادر هم در راستاي رمزگشايي از اين پكيجها باشد .بزرگي در جايي گفته بود :" از عشق و دوستي ، زنجير نسازيم" و من به پيشانيم چسباندم . دوستيها ومحبتهايي كه قيد آرند وبند ، دوستي نيست ، زجريست دائمي هم براي حفظ حرمت دوستي هم براي حفظ حريم شخصي .
واما دوستان زيادي به دنبال آدرس وبلاگ ماني ما بودند ، تعجب نكنند ، ماني از روزي كه شكل گرفت به عنوان يك خط كمرنگ در زندگي ما حضور پيدا كرد ، صاحب وبلاگي بود كه امروز تصميم به رونمايي اش گرفتيم. وبلاگي كه تقريباً 9 ماه و 55 روز عمر دارد. خط كمرنگ
پ.ن :خط كمرنگ در مقطعي توسط دوستي كشف شد و مدتي در تعليق بود تا دوباره در آدرس جديدي شروع به فعاليت كرد.از اين دوست رازدار تشكر ويژه مي‌كنيم و توجه وي را به مابقي مطالبي كه نخوانده‌است، جلب ميكنيم .

هیچ نظری موجود نیست: