شاهرخ خان و آجاي دوگان در آخر سريال برادر از كار در مي آيند. جبار سينگ يك دفعه متحول شده ، سر به بيابان ميگذارد.
آميتا پاچان آنقدر سرفه ميكند تا بميرد. راني و كجول فقط گريه مي كنند. آيشيواريا به خواستگاري شاهرخ خان مي آيد. همه خوشحالند. بدها محو ميشوند، خاكستريها خوب مي شوند، خوبها ميخندند.
حسين سهيلي زاده حق دارد براي مّلتي چون من كه قطرات خوابم در حال حاضر ، ارزش حياتي پيدا كرده اند ، سريال بسازد و ما هم گلابيوار تا 12 شب ، پيگير آدمهاي ريشدار ِ خوب و آدمهاي بيريش ِ بد ِ سريال باشيم.
اما هيچكذام از اينها دليل نمي شود تا دايي را فراموش كنم (نه دايي خودم، بلكه دايي ملت ايران، دايي كبير) .
روزي كه سرمربي خشن تيم ملي فوتبال كه اخلاق خوشش فقط در چند روز اول انتخابش به سرمربيگري تيم ملي بصورت تصنعي يا غريزي يا هر دليل ديگر نكته انحرافي براي تمام منتقدانش شد ، بازهم مثل هميشه با بيشرمي تمام، درگفتگوي تلفني با برنامه ي دشمن شكن "نود" ، علاوه بر متهم كردن عادل فردوسي پور به نفهمي و تهديد به قطع تماس تلفني ، دايي ِ واقعي را براي مردم آشكار كرد و نشان داد كه مهرباني چند روز اول ِ مربيگريش ، فقط ، خوشحالي ناشي از انتخاب وي بوده است و اين دايي شريف تحصيلكرده ، نسخهاي از همان مايلي كهن (دشمن آقا قلدره) ، قلعه نوعي ، ميثاقيان، پروين و ساير لمپنهاي فوتبال ِ مريض ماست . عدم تسلط به اعصاب كه بطور مستقيم روي كردار و گفتار اين مرد مغرور تاثير گذاشته است ، هميشه باعث تنش بين او و خبرنگاران بوده است، در جايي كه تركيب تيم در مقابل عربستان از او سوال ميشود، با بي تربيتي تمام ، پاسخ ميدهد و تقصيري ندارد، او وارد حلقه عشاق تربيت بدني شده است . مريدي آنان، چنين مَنشي را ميطلبد و اين مريدِ منشور ِاخلاقي پسند براي رفع هرگونه شك و شبهه در زواياي لنگر ريش و پايان دادن به توطئه هاي دشمن، كم كم ته ريشي گذاشته است تا روي علي خندان (مرد سازندگي در المپيك و رييس بي شوكت در فدراسيون فوتبال) را زمين نزند.
دايي روزگاري از افتخارات ما هم بوده است و منكر آن نيستيم ولي ازآنجا كه آداب ِ قهرمان پروري در اين مملكت ميطلبد، اسطورهها معمولاً يا قاطي باقالي ها ميشوند يا نمودارشان توسط همان اسطوره سازانِ غوغاسالار، رسم ميشود.
بنا به كينه شخصي هم كه نسبت به دايي در زمان انتخابش براي سرمربيگري تيم ملي بجاي افشين قطبي دارم ، خيلي علاقمندم كه نتايج ضعيف مسابقات مرحله مقدماتي باعث حذف نام وي (حذف مرامهاي قلدري) براي هميشه از صحنه فوتبال ما باشد.دايي براي من در شب دوشنبه 4/6/87 در همان پشت خط تلفني برنامه نود تمام شد.
۱۱ شهریور ۱۳۸۷
دايي كبير
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر