چند سال پیش سریالی از تلویزیون پخش می شد به نام " رودخانه برفی" و نقش اول آن "مت" مشتهای مشهوری داشت که معمولاً حواله ی آدمهای بد داستان میشد. قدرت ضربه و محل فرود آمدن مشت (چانه- صورت) طوری بود که دل آدم حسابی خنک میشد و خودش را در لذت آن ضربه شریک می دید، الان احساس کردم به یکی دو تا از آن مشتها نه برای خودم که برای دیگران نیاز مبرم دارم، چون اصولاً آدمها به 2 دسته تقسیم میشوند :
1- آدمهای پشت دوربین : این دسته آدمها به وفور در پیرامون ما یافت میشوند. به محض اینکه فرصت صحبتی در تاکسی، اتوبوس، مترو و ... پیدا میشود، از زار وزمین گله و شکایت دارند. خانواده همه مسوولان را شستشو می دهند. برای هر معضلی ، تکنولوژی از آستین بیرون می کشند و در نهایت قیافه هایشان همیشه شبیه ناله است .
2- آدمهای جلوی دوربین : این گونه از بشر در مواقعی که گوشتکوب صدا وسیما را می بیند ، از خود بیخود شده ، سماع می کند، شاعر می شود ، مدح می گوید و حتی ممکن است از انرژی هسته ای به عنوان وعده غذایی روزانه اش هم استفاده کند. این بشر همان بشر بالا نیست . ژن دورویی او به نوع جهش یافته ی وقاحت تبدیل شده است.
هر دو گروه این آدمها که مجموعه ملت را تشکیل می دهند ، سزاوار دریافت مشت طلایی از طرف "مت مک گریگور" هستند.
1- آدمهای پشت دوربین : این دسته آدمها به وفور در پیرامون ما یافت میشوند. به محض اینکه فرصت صحبتی در تاکسی، اتوبوس، مترو و ... پیدا میشود، از زار وزمین گله و شکایت دارند. خانواده همه مسوولان را شستشو می دهند. برای هر معضلی ، تکنولوژی از آستین بیرون می کشند و در نهایت قیافه هایشان همیشه شبیه ناله است .
2- آدمهای جلوی دوربین : این گونه از بشر در مواقعی که گوشتکوب صدا وسیما را می بیند ، از خود بیخود شده ، سماع می کند، شاعر می شود ، مدح می گوید و حتی ممکن است از انرژی هسته ای به عنوان وعده غذایی روزانه اش هم استفاده کند. این بشر همان بشر بالا نیست . ژن دورویی او به نوع جهش یافته ی وقاحت تبدیل شده است.
هر دو گروه این آدمها که مجموعه ملت را تشکیل می دهند ، سزاوار دریافت مشت طلایی از طرف "مت مک گریگور" هستند.
پ.ن بیربط: مجموعه " رودخانه برفی" ساخت 1990 کشور استرالیا در 64 قسمت است که بر اساس شعری از "Banjo Paterson" با همین نام - The Man from Snowy River- ساخته شده است. اطلاعات بیشتر را از اینجا و اینجا ببینید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر