۰۹ تیر ۱۳۸۷

گلي به گوشه جمال عربها

اين چند روزه شبكه MBC امارات، تبليغات كانال فارسي خود را به نام MBC Persia و به منظور نمايش 24 ساعته فيلم با زبان اصلي و زيرنويس فارسي شروع كرده است. فركانس اين كانال روي ماهواره عربست 11919H-27500-3/4 مي‌باشد.
البته در هيچيك از سايتهاي عربي زبان و انگليسي اين شبكه خبري از اين كانال جديد درج نشده است .
اطلاعات تكميلي شبكه MBC در ويكي پديا آمده است.
پ.ن 1: گويا آقاي پدرخوانده هم قبلاً معرفي كرده بودند.
پ.ن 2: مجموعه mbc از روز چهارشنبه 9 ژولای راس ساعت 11،30 بوقت گرینویچ 15،30 به وقت امارات متحده عربی کانال سینمایی mbc Persia را راه اندازی خواهد کرد .( منبع : العربيه)

۲۸ خرداد ۱۳۸۷

نماز شکر با تعقیبات جام حذفی

اولین بار که تیم فولاد خوزستان بنای تملّق و ریا را در نماز شُکر پس از قهرمانی در لیگ برتر بنا نهاد، مطمئن بودم که این اتّفاق به شکل چندش آوری در سالهای بعد ادامه پیدا خواهد کرد، که به خصوص، در 2دوره ی "خدا شاکر" هم شاهد آن بودیم و اطمینان دارم که هر سال و هر دوره و بعد از هرپیروزی این نمایشِ ریاکارانه، رنگین تر خواهد شد.
سوال اینجاست: با توجه به اینکه این سالها و بخصوص چند ساله اخیر، توجّه خدا و دست اندرکاران بارگاه الهی بیشتر درگیر ورزش ما شده است ، آیا باید علل ناکامیهای ورزشهای ناموفّق را در حوزه عقیدتی باشگاهها و مسوولانشان جستجو کرد؟ آیا باشگاه صنعت نفت و شیرین فراز گبرمسلک بوده اند که به لیگ یک سقوط کرده اند ؟ یا فرمان کریمی به بت پرستی روی آورده بود ، چون رمز موفّقیت استقلال که توجه باریتعالی و لطف امام زمان بوده است. شاید هم که اگر یکبار به شیرین فراز اجازه قهرمانی و برگزاری نماز شکر می دادند آنها هم مشمول رحمت الهی و بارش انوار حق میشدند.
سوالی دیگر: آیا این بازیکنان با توجه به اینکه بعد از بازی فرصتی برای وضو و یا تجدید وضو ندارند آیا همه قبل از بازی برای نماز، وضو گرفته اند؟ آیا در طی 120 دقیقه بازی باید تمام حواس و همّ و غم شان ، حفظ و نگهداری این وضو باشد؟ آیا طوری وضو گرفته اند که هیچ مبطلی، باطلش نکند؟
- آیا با وجود 100 هزار جفت چشم و مقادیری مشابه دوربین و خبرنگار و ملّت آویزان، جایی برای این شُکرِ خالصانه، باقیست؟ آیا نمی توانند مثل آدم در گوشه خانه شان ، شُکر به جا بیاورند یا علی آبادی خدایشان شده؟
- این نماز یعنی این که خدایا شکرت که ما قهرمان جام شده ایم و شکرت که تیم دیگر نشد؟
همه چیز خیلی با هم قاطی شده است ، کاش تا حدودی مرزها و حریمها را حفظ میکردیم، اینطوری هر چیزی براحتی بازیچه میشود.

۲۶ خرداد ۱۳۸۷

اینترنت بانک

در تبلیغات بسیاری از بانکها آدم بی غمی را دیده‌ایم که حین نوشیدن چای یا قهوه و رد وبدل کردن خزعبلاتی بین اعضای خانواده در حال راست و ریست کردن حسابهای نداشته اش هست و کل اعضای خانواده خیلی خوشحال از این موضوع ، ‌زندگی خوشی را در کنارهم می‌گذرانند و در نظرمان، رویا و توهّم شیرین بانک ، بالاخره روزی به حقیقت خواهد پیوست و ما هنگام امر خطیر بانکداری الکترونیکی هیچگاه زار نخواهیم زد.
اما این همه ماجرا نیست. بانک پارسیان بعد از اقدام به تعویض کلّیه کارتهای نقدی بانک و اعلام خدمات جدید این کارتها ، زلزله چند ریشتری در سیستم بانکی خود بوجود آورد که توانست از خجالت تمام فحشهایی که در مدّت دوره فعّال و غیرفعّال کردن کارتها وانسداد خرید اینترنتی خورده بود، درآید.
راه اندازی همزمان موبایل بنکینگ (Mobile Payment) و اینترنت بانک پارسیان ، گوشه‌ای از آرزوی لم دادن و ولو شدن کنار شومینه و خوردن صبحانه و زدن لبخندهای قشنگ را تحقّق بخشیده است و گرچه پیغام " مشتری گرامی،امکان عملیات مورد نظر وجود ندارد" در برخی منوهای عملیاتی آن همچون گوش کردن گزارشهای جواد خیابانی روح و روان انسان را خمیر می‌کند ولی خرده امکانات دیگری که برای ما مثل دیدن 286 بعد از کمودور هست، کلی ذوق زده‌مان می کند. ما همینکه قبض موبایلمان را از روی سایت همراه اول رویت میکنیم و با سیستم پرداخت پارسیان ، همزمان در حلق ارتباطات سیار میریزیم و همان لحظه هم ناله اس ام اس پرداخت را روی موبایل میبینیم و در آنی هم در اینترنت بانک پارسیان کم شدن موجودی و گردش حساب را با هرچند تا چشمی که داریم ، چک میکنیم ، تنمان مورمور میشود. انگار که یک طوری دارند بهمان زیادی لطف میکنند، شرمنده میشویم، یک جوری می‌خواهیم از خجالتشان دربیاییم.
البته این هم خواهد گذشت ، مگر نبود روزی که کارتهای عابربانک را که در دست داشتیم ، انگار تنها کسی هستیم که کارت سوخت دارد با کلّی سهمیه اضافی . اینهم عادی میشود و ما متوقّع تر. تا آنروز حتماً صندلی گهواره‌ای خواهم خرید، برای لم دادن و لبخند زدن و چشم بازار و اقتصاد و بانک را کور کردن.

۲۵ خرداد ۱۳۸۷

لابی من با فرانس بکن باوئر


قبل از بازی آلمان – کرواسی مصاحبه ای با بکن باوئر پخش شد که به خاطرم آمد در پست قبلی ، یکی از مهمترین سوابق ورزشی ام فراموش شد.
در اسفند 83 (مارس 2005) برای ماموریت اداری وبه عنوان بازدید از نمایشگاه سبیت، همراه 3تن از همکاران عازم هانوفر شدیم. در یکی از بولتنهای روزانه نمایشگاه، خبرِ حضور فرانس بکن باوئر در غرفه O2 را دیدم و با وجود درد در ناحیه وجدان (در آنموقع ما تحت القائات رییس که در سفر هم همراهمان بود، تصوری ماورائی از این ماموریت داشتیم و به نظرمان کوتاهی در این بازدید ضررهای سنگینی را متوجه صنعت آی تی کشورمان و شاید صنعت خودرو می کرد) یکساعتی قبل از آمدن فرانس، سعی کردم جایی با دید مناسب ، هم برای عکس گرفتن و در صورت امکان و با عرض پوزش، گرفتن امضا ، انتخاب کنم . بعد از حضور فرانس و گوش ندادن به مصاحبه اش (فقط یک کلمه ی وردکاپ 2006 از آن دستگیرم شد)،گرفتن عکسهای رگباری و زوم بیوقفه شروع شد و من یک فروند RAM با ظرفیت 512 را واقعاً حرام یک مشت عکسهای تار و ناواضح کردم . اما شخصیت واقعی من که خودم هم تا آنروز حسش نکرده بودم در لحظه توزیع عکسهای بکن باوئر حلول کرد. در جاییکه در آخر مصاحبه ، فرانس عکسهای خودش را امضا میکرد و مردم به ترتیب روی جایگاه می رفتند و یک عکس برمی داشتند. تمام مدت تا رسیدنم به جلوی تریبون ، به سختی تمام گرامر زبان را دوره میکردم تا شاید نمیرم وجمله ی ناقصی را در قبال احساس نداشته ای به وی، بتوانم به زبان بیاورم ، اما به یکبار و با دیدن 2-3 عکس باقیمانده ، تمام فرهنگ و حماسه ملتم را در جلوی چشمانم دیدم وفارغ از هرگونه دستورزبان وگرامری، با فشار و زور آرنج در پهلوی دیگران، خودم را به تریبون رساندم و آخرین عکس را قهرمانانه ، قاپ زدم و پایین دویدم، شاید فکر میکردم کسی ممکن است الان آن را از دستم دربیاورد.
به هر حال الان می توانم مدعی باشم که با بکن باوئر لابی داشته ام.
عکس بالاهمان عکس کذایی است.