۰۹ اردیبهشت ۱۳۸۸

تفريح با طعم سكته

امير حسين قهرايي سالهاست كه برنامه هاي دوربين مخفي تلويزيون را كارگرداني مي‌كند، اما در نظر من ژني تكامل يافته تر و پيشرفته تر از مجيد قناد و محسن حاجيلو ندارد.
در چند مورد اتفاقي و گذري كه براي ديدن برنامه اش در شبكه 5 ، كنجكاو شدم، متوجه شدم كه سوژه هايش با تكيه بر ترس مردم از پليس شكل مي‌گيرند و به طور اتفاقي ، افراد را طوري درگير ماجرا مي‌كند كه با حضور پليس بازيگر، ماجرا ادامه پيدا كند. اما به نظر من نفس برنامه كه بيشتر خلق لحظاتي شاد براي بيننده است ، به لحظاتي سراسر ترس، بيم  و نگراني براي سوژه ها تبديل مي‌شود كه حتي بعد از آگاهي از ساختگي بودن موضوع، به قرص زيرزباني احتياج پيدا مي‌كنند.
مرد ِ خوب ، آقاي قهرايي ، مرز شادي و نگراني مردم ما لبه تيغ است ، لطفاً كمي مراعات كنيد و كمي هم فكر.

۲۴ فروردین ۱۳۸۸

خلاصه بيست قسمت گذشته

  • همانطور كه انتظار داشتيم ، تعطيلات مثل هميشه و خيلي زودتر از هميشه به پايان رسيد و به نظر مي‌رسد 365 روز تعطيلي هم مدت كمي است .
  • در اين مدت پروژه تبديل سالار به سردار با موفقيت انجام شد و ديدار كوتاهي هم در اراك با سالار داشتيم. كمي دلتنگ به نظر مي‌رسيد ولي به نطر من استراحت برايش لازم بود.
  • سردار هنوز حيران به نظر مي‌رسد و شوك اوليه بعد از تحويل همچنان برايش باقيست. او كه صبح روز بعد از تحويلش به ما 1000 كيلومتر يك نفس دويد.
  • قصد تجديد نوستالژي مان با مدرسه هاي دوران دبستان و راهنمايي در اراك به ديوار (نه كه به پل خورد) . تمام 2 مدرسه با هم در دل پل جديدي در ورودي شهر بلعيده شده بودند.  در ورودي شهر ابتكار شهرداري در ساختن قلعه كوچكي به عنوان اراك قديم ، توريستهاي بسياري را چند ثانيه اي جذب و سپس دفع مي كرد. ما هم به عنوان توريست محلي بيش از چند دقيقه دوام نياورديم. عكسهاي ابتكارات شهرداري اراك را در وبلاگ آقاي صالحي ببينيد.
  • ماني در طول تعطيلات، نقش هاچ زنبور عسل را بازي كرد و مادري خسته را بعد از تعطيلات ، تحويل داد. اما شايان ذكر است  كه بايد از همكاري او در طي ساعات غيررسمي يك نوزاد (12 تا 6 صبح) كه پا به پاي پدر و مادرش در سفرهاي استاني همكاري فراواني نمود ، تقدير  ويژه‌اي به عمل آيد.
  • امسال برخلاف سالهاي ديگر، هيچ عهدي براي تغيير در سال جديد با خود نبستيم،بنابراين مطمئنم امسال تغيير خواهيم كرد.(گرچه سال نوآوري و شكوفايي به پايان رسيده است)
  • هر چقدر هم از مرد2هزار چهره مهران مديري بد بگويند، من باز با تعجب خواهم گفت : “پس چرا من اينقدر مي‌خنديدم”. پس لابد اشكال در گيرنده من است.
  • بارها در سريالها و فيلمهاي فارسي تلويزيون ، در حساسترين لحظه‌هاي مرگ و زندگي يك نفر ، ديديم كه تلفن يا موبايلش حين صحبت قطع ميشود و انگار كه سليماني و وزارت متبوعش كرفس هستند ، تلاشي براي برقراري مجدد ارتباط نمي‌كند.
  • بعد از ظهر روز 12 فروردين كه بعد از يك روز بارندگي كامل و شرايط مساعد جوي، تصميم به برگشت از قائمشهر گرفتيم، مسير برگشت را تا ورسك در ترافيك به سر مي‌برديم و به خاطر خودشيريني به “ اعلام وضعيت لحظه اي جاده ها” زنگ زديم و بعد ازاينكه كلي توضيح داديم كه پل سفيد در مسير كرج نيست ، ايشان را از ترافيك جاده مطلع كرديم و ترجيح داديم در مسير روبرو كه خلوت بود، تردد كنيم. بنابراين به قائمشهر برگشتيم و دوباره خانواده را از ديدار خود خوشحال نموديم!
  • در شروع اولين روز كاري بعد ازاينكه “رييس بزرگ” از رونمايي كلي محصولات جديد ايران خودرو خبر داد، بركنار شد و در مراسم معارفه “رييس جديد” ، تلخترين لحظات،خنده‌هاي حلال و كريه “رييس جوان “ سايپا بود. “ رييس قديم” هم رفتني شد.